بر اساس نظرسنجیها و بررسیهای مختلف، مجلات علمی بر این عقیده هستند که سلامت روان دانشجویان مقطع دکتری در شرایط مناسبی قرار ندارد.
یکی از دلایل اصلی این بحران سلامت، فشار زیاد مجلات معتبر به دانشمندان و دانشجویان برای چاپ یافته های علمی آنها است. این در حالی است که بسیاری از مجلات معتبر مانند نیچر (Nature)، برای دفاع از علایق خود، سعی دارند تا حقایق را پنهان کنند. احتمالا بر این باور هستید که تحقیقات علمی از جذابیت بالایی برخوردارند، اما تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد که دانشمندان عموما افرادی ناراحت هستند و از زندگی خودشان لذت نمی برند. این نتایج نشان می دهند سلامت روان در این قشر از جامعه، در وضعیت نگران کننده ای قرار دارد.
بر اساس مطالعات اخیر، احتمال ابتلای دانشجویان دوره دکتری به مشکلات سلامت روان دو برابر بیشتر از دیگر افراد بوده و استرس شایع بین ۷۵ درصد از آنها، بالاتر از میانگین است. مطالعات تکمیلی نشان دهنده شیوع نگران کننده عوامل مرتبط با افسردگی در بین دانشجویان دکتری است. این دانشجویان به سادگی با قرارگرفتن در موقعیت استرس زا، ممکن است به طور نگران کننده ای دچار مشکلات بهداشت روانی شوند. این نتایج برای افراد آکادمیک اصلا عجیب نیست. در حقیقت، این موضوع به طور گسترده در علم پذیرفته شده است که محققان مقطع دکتری عموما ناراحت، مضطرب و افسرده هستند.
برای تأیید موارد ذکرشده و نشان دادن عمق مشکل، باید گفت که نرخ جهانی افسردگی و اضطراب در بین دانشجویان دکتری، شش برابر افراد معمولی جامعه است. این نتایج در مجله نیچر بایوتکنولوژی که یکی از زیرمجموعه های مجله معتبر و معروف نیچر است، منتشر شده است. البته در آن مجله، نویسنده مدعی شده که «مؤسسات آکادمیک باید دانشجویان را برای مقابله با استرس و مدیریت زمان آموزش دهند تا آمادگی های لازم را کسب کنند». با استناد به گفته های نویسندگان این مقاله در نشریه نیچر بایوتکنولوژی و ویراستارهای مجله نیچر، دلیل این روند نگران کننده افسردگی در بین دانشجویان دکتری، کمبود تمرین های روان شناسی این افراد است. به بیان دیگر، مجله نیچر، مؤسسات آموزشی را دعوت می کند تا تمهیداتی را برای روبه روشدن دانشجویان با فشارهای مختلف در این دوران تحصیل فراهم آورند.
در همین راستا، مجله نیچر مقاله ای را در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۹ با عنوان «دانشجوی مقطع دکتری بودن، نباید سلامت را به خطر بیندازد» منتشر کرد که در آن ادعا شده بود «راه حل های این مشکل قابل دستیابی است». در آن مقاله بدون هیچ سند علمی خاصی ادعا شده که استادان راهنما به یک آموزش اجباری و جامع نیاز دارند تا بتوانند مشکلات روانی محققان را بشناسند و درک کنند و در جهت حل آن گام بردارند. همچنین، ممکن است دانشجویان با داشتن بیش از یک استاد راهنما، پشتوانه قوی تری را حس کنند و در این صورت، نگرانی هایی که آنها به دلیل ترس از بی ثمرماندن کارهای خود دارند، کاهش یابد.
نکته دیگر این است که «دانشگاه ها نیز باید خدماتی برای افزایش سلامت روان دانشجویان مقاطع پایین تر فراهم آورند تا در زمان رسیدن به مقطع دکتری و پسادکتری، مشکلات آنها کاهش یابد. افرادی که در محل های آکادمیک فعالیت دارند باید یاد بگیرند بین زندگی و کار تعادل ایجاد کنند». بااین حال، تمهیدات کاهش دهنده ای که برای مقابله با این معضل در مجله نیچر ارائه شده اند، کافی نیستند و به نظر می رسد که دلیل ریشه ای این مشکل، خود مجلات هستند.
مجله نیچر برای جلوگیری از محکوم شدن، یک نظرسنجی درباره درک علل ناراحتی محققان مقطع دکتری طراحی کرده است، اما پیش از بررسی آن، قصد داریم تا الگوی عجیب وغریب انتشارات علمی را روشن کنیم. به طورکلی محققان و دانشمندان، ماه ها یا سال ها روی یک موضوع خاص در قالب یک تیم تحقیقاتی به فعالیت می پردازند و در انتها یک مقاله از تحقیقات خود آماده می کنند تا توسط افراد متخصص در آن حوزه مورد داوری قرار بگیرد و در مراحل داوری سؤالاتی از نویسندگان پرسیده می شود و اصلاحات مختلفی بر روی مقاله صورت می گیرد. اگر تمامی مراحل به خوبی پیش برود، مقاله اصلاح شده در مجله منتشر می شود. اما نکته قابل تأمل این است که به شما برای تهیه این مقاله پولی داده نمی شود. همچنین، داورها نیز معمولا هیچ حق الزحمه ای دریافت نمی کنند و فقط مجله است که از این مقاله درآمدزایی می کند.
اخیرا، این موضوع به خصوص در جوامع آکادمیک بسیار برجسته شده است و جنبش هایی برای مقابله با مجلات (مخصوصا مجلات معتبری مانند نیچر) توسط دانشمندان به راه افتاده است. این موضوع سبب شده است که برخی از محققان از تهیه مقاله برای مجلات منصرف شوند؛ زیرا آنها بر این عقیده هستند که مجلات، اساسا یک کسب وکار خصوصی هستند که جامعه علمی را به انحصار خود درآورده اند.
اگرچه بسیاری از افراد، مجلات را به عنوان عامل اصلی دنیای مدرن علم به شمار می آورند، اما آنها احساس می کنند که در مقابل قدرت مجلات بدون حمایت هستند. رویارویی با مجلات توسط برخی از دانشمندانی که خود را وقف علم کرده اند و از رساندن صدای خود به گوش مردم در هراس نیستند، شروع شده است، اما این افراد در این مسیر اندک و تنها هستند. برای مثال، «رندی شکمن» برنده جایزه نوبل، در مصاحبه اخیر خود با کالچریکو، مجله نیچر را «استثمارگر» نامید.
یکی از چالش های اصلی با مجلات معروف مانند نیچر این است که شاخص موفقیت علمی، تعداد مقالات منتشرشده در این مجلات است. اگر شما مقالات خود را در مجلات منتشر کنید، نردبانی برای رسیدن به اهداف علمی خود خواهید داشت و در غیر این صورت، جایگاهی در علم و فعالیت های آکادمیک نخواهید داشت. به همین دلیل، تناقضی در مقاله فوق الذکر مشاهده می شود؛ زیرا یکی از دلایل بحران سلامت روان در محیط های آکادمیک، خود مجلات (به خصوص نیچر) و سیاست های آنها هستند. به همین جهت، مجله نیچر مرجع معتبری برای انجام مطالعات سلامت روان محققان جوان نیست و شخص ثالثی باید این وظیفه را بر عهده بگیرد تا دلایل این معضل را ریشه یابی کند. بااین حال، در حال حاضر هیچ نهاد علمی بین دولتی برای تعیین شاخص در علم وجود ندارد و انتشار مطالعات علمی اساسا در انحصار مجلات است. به بیان دیگر، دانشمندان و محققان راه دیگری برای تبادل اطلاعات و گسترش دادن یافته های تحقیقاتی خود به جز از طریق مجلات ندارند.
مجله نیچر بررسی های خود را در مقاله ای با عنوان «دانشجویان دکتری: حقیقت پرپیچ وخم» جمع آوری و آن را در تاریخ ۱۳ نوامبر سال ۲۰۱۹ منتشر کرده است. در آن تحقیق، مجله نیچر از دانشجویان پرسیده بود که از تصمیم خود برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری راضی هستند یا خیر؟ و این نرخ رضایت آنها در طول دوران تحصیل دکتری افزایش یافته است یا کاهش؟ همچنین، آیا آنها به دلیل مدت زمان کاری، کمبود حمایت از طرف مؤسسات و آزار و اذیت استادان و همکاران خود، تحت فشار و استرس هستند یا خیر؟ جای تعجب ندارد که همه موارد ذکرشده به عنوان عامل استرس زا در ایجاد بحران سلامت روان در محیط آکادمیک مشارکت دارند و کاملا مشخص است که هر چیزی درباره فضای مقطع دکتری یک عامل استرس است؛ اما تناقضی که وجود دارد، این است که هیچ اشاره ای به نقش مجلات در این بحران نشده است و دلیل این کار کاملا مشخص است؛ زیرا هیچ کسی تمایل ندارد تا برخلاف منافع و علایق خود حرکت کند و به جنگ با خود برود.
در این مسیر بهترین کار برای دورکردن اتهامات از خود این است که خودتان سؤال کننده شوید و این کار را مجله نیچر به خوبی انجام داده است. در حقیقت مجله نیچر نقش مجلات را در بحران سلامت روان حذف کرده و خود را به عنوان داور بی طرف معرفی کرده است. با توجه به مقالات گذشته، مجله نیچر به این نتیجه رسیده که «مؤسسات […] نیاز به افزایش یادگیری دارند» و دانشگاه ها را متهم به انفعال کرده است. این بار، آنها برای اظهارات خود به اطلاعات جمع آوری شده در نظرسنجی استناد می کنند؛ درصورتی که این اطلاعات برای نتیجه گیری مناسب نیستند. دلیل نامناسب بودن اطلاعات این است که سؤالات این نظرسنجی مغرضانه بوده است و نمی توان نتایج آنها را تأیید کرد. مجله نیچر تنها مجله ای نیست که از این اتهام طفره می رود و مدعی است که کمبود آموزش برای استادان راهنما، دلیل ریشه ای بحران سلامت روان در محیط های آکادمیک است.
سال گذشته، آقای «وانگ» و دستیارانش تحقیقی درباره شیوع و عوامل مرتبط با افسردگی در میان دانشجویان دکتری انجام دادند و نتایج آن را در مجله Psychology Research and Behavior Management منتشر کردند. در این مطالعه، آنها نتیجه گیری کردند که «متخصصان آموزشی باید توجه خاصی به سلامت روان دانشجویان دکتری داشته باشند و استراتژی های فعال و مداخلاتی که ترغیب کننده خودکارآمدی تحقیقات و روابط مشاوره ای باشد، می توانند در پیشگیری یا کاهش افسردگی و اضطراب مفید واقع شوند». درباره نقش دانشگاه ها و استادان راهنما، صحبت های زیادی انجام شده است؛ اما یک تعصب پنهان در این مطالعه وجود دارد و آن هم درنظرگرفتن یک عامل، بدون متمرکزشدن بر اهمیت عوامل دیگر است.
منحرف کردن تمرکز و هدایت دانشمندان دیگر به سوی نتیجه گیری نادرست سبب شد تا اهمیت این معضل کم رنگ شود. برای مثال «کارن بری»، «اِما وارنک» و «مِگان وودز» در «گفت وگو» پیشنهاد کردند که راه حل مسئله، یک رویکرد روان شناختی است که «ذهن آگاه» نامیده می شود. این روش برای مدیریت استرس و اضطراب استفاده می شود؛ مثلا انجام بازی های روان شناختی می تواند مشکل واقعی را به طور مختصر یا کامل از بین ببرد؛ اما این معضل، شبیه شرکتی است که کار بیش از حد از کارمندان خود درخواست می کند و حقوق کمی به آنها می پردازد و سپس کلاس های یوگا را برای کمک به استرس کارمندان ارائه می دهد. به همین دلیل تأثیر چندانی در حل این مشکل نخواهد داشت.
اگر تا این بخش از مقاله را دنبال کردید، قطعا متوجه شده اید که بزرگ ترین عامل استرس و اضطرابی که دانشجویان دکتری با آن درگیر هستند، مجلات هستند. به همین دلیل اکنون زمان آن فرارسیده است که این موضوع از طریق یک روش غیرجانب دارانه و علمی بررسی شود. برای همین، مطالعه ای برای شناخت دلایل ریشه ای بحران سلامت روان در بین افراد آکادمیک طراحی شده است و از محققان مقطع دکتری درخواست شده تا به چند سؤال پاسخ دهند. این نظرسنجی با همکاری کالچریکو تهیه شده و مشابه نظرسنجی مجله نیچر است و در حقیقت سؤالات اولیه تقریبا یکسان هستند. این کار برای چک کردن نتایج این نظرسنجی با نظرسنجی نیچر انجام شده است. برای رسیدن به نتایج غیرجانب دارانه، در این نظرسنجی سعی شده است که موضوعات بحث شده در مطالعه نیچر در نظر گرفته شود. سؤالاتی مانند اینکه آیا دانشجو احساس استرس دارد یا از تصمیم خود برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری راضی است؟ همچنین از آنها درخواست شد به عوامل استرس مانند استادان راهنما، محیط آموزشی، تبعیض یا آزار و اذیت از صفر تا ۱۰ نمره دهی کنند. علاوه براین دو عامل دیگر که در مطالعات نیچر در نظر گرفته نشده بود، در این نظرسنجی گنجانده شد. این عوامل عبارت اند از ترس از ارائه در مقابل همکاران و دانشمندان دیگر و استرس مشارکت در انتشار مقاله در مجلات معتبر. با انجام این نظرسنجی به زودی مشخص خواهد شد که ارتباط عمومی در علم و به اشتراک گذاشتن اطلاعات در میان دانشمندان، عواملی کلیدی در این نظرسنجی خواهد بود.
از تعداد ۱۷۵ پاسخ دهنده به این نظرسنجی، ۸۶ درصد از افراد، در دوران دکتری خود احساس استرس داشته اند. این رقم مؤید آن است که بحران سلامتی روان در محیط های آکادمیک وضعیت بسیار نگران کننده ای دارد. نکته جالب در این نظرسنجی این است که اکثر پاسخ دهندگان (۷۳ درصد) اذعان داشتند که از تصمیم شان برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری بسیار راضی یا راضی هستند؛ بنابراین برنامه ها و پروژه های دکتری مشکل اصلی نیستند. به بیان دیگر، اگرچه این افراد ناراحت و پراسترس هستند از تصمیم خود ناراضی نیستند و فکر می کنند که تصمیم درستی را گرفته اند.
نتایج مذکور با نتایج ارائه شده از سوی مجله نیچر همخوانی دارد؛ زیرا در نظرسنجی نیچر اعلام شده بود که ۷۵ درصد از پاسخ دهندگان از تصمیم خود بسیار راضی یا راضی هستند؛ اما مشکل اصلی در جای دیگری است. علاوه براین مشابه نظرسنجی مجله نیچر، در این تحقیق نیز از دانشجویان درخواست شد تا اعلام کنند که سطح رضایت آنها در دوران دکتری افزایش یا کاهش یافته یا تغییری نداشته است. در این زمینه اگرچه نتایج کمی متفاوت با مطالعات نیچر است، اما نتیجه آن مشابه است. در نظرسنجی جدید، ۳۸ درصد از پاسخ دهندگان اذعان داشتند که سطح رضایت آنها کاهش یافته است (نیچر: ۴۵ درصد) و ۳۰ درصد از این افراد رضایت بیشتری از قبل پیدا کرده اند (نیچر: ۴۲ درصد). همچنین، درصد بالایی اعلام کرده اند که رضایت مندی آنها تغییر چندانی نداشته است که در مجله نیچر این نسبت ۱۳ درصد است.
در مطالعه مجله نیچر از شرکت کنندگان درخواست شد تا بگویند که با جملات موجود در نظرسنجی موافق، مخالف یا بدون نظر هستند. جملاتی مانند: «استاد راهنمای من آگاهی خوبی از خدمات حمایتی دارد و در صورت نیاز قادر است تا من را به سوی آنها راهنمایی کند». برای درک این موضوع، تأثیر استادان راهنما بر سطح استرس دانشجویان به همراه عوامل دیگری که در مطالعه نیچر بررسی شده است، به صورت کمّی اندازه گیری شد و این عوامل با عواملی که در مطالعه نیچر در نظر گرفته نشده بود، مقایسه شد. برای مثال، ترس از ارائه در مقابل دانشمندان به چه میزان در استرس دانشجویان مؤثر است یا محیط تحقیقاتی و تمایل به چاپ مقاله در مجلات معتبر مانند نیچر، به چه میزان در استرس آنها تأثیر دارد.
همان طورکه در گذشته اشاره شد، برخلاف روش نظرسنجی نیچر که از دانشجویان دکتری درخواست شد تا نظر موافق، مخالف یا ممتنع خود را اعلام کنند، در این نظرسنجی از دانشجویان درخواست شد تا به میزان تأثیر هر عامل در استرس افراد از صفر تا ۱۰ نمره دهی کنند تا امکان مقایسه فراهم شود. در نظرسنجی نیچر، ۲۰ درصد از شرکت کنندگان اذعان داشتند که تبعیض یا آزار و اذیت را در دوران دکتری تجربه کرده اند و نتیجه گیری نیچر از این آمار این بود که دانشگاه ها تلاش چندانی برای حل این معضل انجام نمی دهند. به جای این سؤال در نظرسنجی جدید، از افراد درباره میزان تأثیر این عوامل بر استرس سؤال شد و نتایج نشان داد که این معضل تأثیر چندانی بر سلامت روان درصد بالایی از دانشجویان ندارد. این عامل با میانگین ۲.۹ از ۱۰، کمترین تأثیر را در بین عوامل داشته است و ۴۲ درصد از افراد نمره صفر را به این عامل داده بودند و تنها پنج درصد از افراد معتقد بودند که این عامل، تأثیر زیادی بر استرس آنها داشته است. اگرچه هرگونه تبعیض و آزار و اذیت بر اساس جنسیت، سن یا معلولیت باید محکوم شود اما به احتمال زیاد این عامل در محیط های آموزشی بدتر از بخش های دیگر نیست و به همین دلیل، این عامل به عنوان یک پارامتر تأثیرگذار بر سلامت روان دانشجویان دکتری تلقی نمی شود. نکته دیگر این است که استادان راهنما باید برای آموزش دادن به دانشجویان آموزش ببینند؛ زیرا در این صورت، حال عمومی و فضای تحقیق بسیار بهبود می یابد که در نهایت منجر به شادابی محققان و ارتقای کیفیت علم می شود. نظرسنجی جدید نشان می دهد استادان راهنما یکی از عوامل استرس دانشجویان هستند (۵.۴ از ۱۰).
همچنین محیط فعالیت نیز با نمره ۴.۹ از ۱۰ از دیگر عوامل تأثیرگذار است. در این بخش دانشجویان جواب های پراکنده تری داده اند؛ زیرا برخی بر این عقیده بودند که استادان راهنما و همکاران آنها دلیل اصلی استرس هستند و برخی دیگر بر این باور بودند که هیچ تأثیری بر سطح استرس آنها نداشته اند. به عبارت دیگر، این عوامل لزوما عوامل سیستماتیک نیستند اما با وجود این عوامل مهمی در افزایش سطح استرس محققان جوان به شمار می آیند. این شرایط بسیار وابسته به استاد راهنمای افراد و تجربیات شخصی دانشجویان است. اگرچه آموزش استادان بسیار مهم است ولی پروفسورها و دستیاران آنها باید بر اساس توانایی آنها در آموزش دادن به دیگران انتخاب شوند و نه مبتنی بر تعداد مقالات آنها در مجلات معتبر.
کم و بیش در ارتباط با این اطلاعات باید گفت ترس از ارائه در مقابل شنوندگان تأثیر بسزایی در استرس و اضطراب دانشجویان دکتری دارد؛ زیرا نمره ۵.۳ از ۱۰ را کسب کرده است. این عامل بسیار متغیر است و ارتباط زیادی به پاسخ دهنده دارد. این آمار نشان دهنده کمبود مهارت ارائه دادن دانشجویان است که با فشار ارائه یافته های باکیفیت (قابل چاپ در مجله) ادغام شده و مجددا مبین نقش مجلات در افزایش فشار بر روی دانشجویان است. آخرین و مهم ترین نکته این است که در نظرسنجی جدید از دانشجویان درخواست شد تا به تأثیر فشار برای چاپ مقالات در مجلات معتبر بر روی سطح استرس خود نمره دهی کنند (این عامل در نظرسنجی مجله نیچر مشهود نبود). با توجه به نتایج به دست آمده، میانگین نمره ای که پاسخ دهندگان به این عامل داده بودند، ۶.۷ از ۱۰ بود که به عنوان اصلی ترین عامل در افزایش استرس دانشجویان دکتری تلقی می شود. بر اساس این نظرسنجی، ۳۹ درصد از افراد معتقد بودند که این عامل بیشترین تأثیر را بر استرس آنها داشته و رتبه دوم با ۲۲ درصد متعلق به ارائه در مقابل جمعیت است. در جایگاه سوم نیز استادان راهنما با ۱۹ درصد، بیشترین میزان استرس را برای دانشجویان ایجاد می کنند. در نهایت نیز محیط تحقیق و تبعیض و آزار و اذیت به ترتیب با ۱۳ و هفت درصد کمترین اثر را بر سطح استرس دانشجویان دکتری داشته اند. این نتایج به وضوح نشان می دهد که عوامل در نظر گرفته نشده در نظرسنجی نیچر، در زمره مهم ترین عوامل استرس در میان دانشجویان دکتری شناخته می شود.
دانشجویان عموما فشار زیادی برای چاپ مقاله در مجلات معتبر تحمل می کنند. مخصوصا زمانی که قصد ادامه تحصیل در مقاطع بعدی را دارند؛ زیرا مؤسسات آموزشی بر اساس سوابق چاپ مقاله، فرایند جذب دانشجو را انجام می دهند و مقالات چاپ شده در مجلات معتبر از امتیاز بالاتری برخوردار است. بااین حال، در مقاله دیگری در همان روز بررسی نتایج نظرسنجی منتشر شد (تحت عنوان «سلامت روان محققان دکتری توجه فوری را می طلبد») و نقد تندی را به مجله نیچر وارد کرد. اما در مقابل آنها سعی کردند تا تفسیر متفاوتی را ارائه دهند تا از گزند انتقادها جلوگیری کنند. آنها بر این عقیده بودند که «درک سلامت روانی، نتیجه تمرکزکردن بیش ازحد در اندازه گیری عملکرد است و این موضوعی است که سرمایه گذاران، مؤسسات دانشگاهی، مجلات و ناشران همه باید مسئولیت آن را بر عهده بگیرند».
با این نتیجه گیری، نیچر سعی کرد تا نقش خود را در این معضل کم رنگ نشان دهد. درحالی که، این استراتژی چیزی جز تکرار کلمات بی معنی برای شنوندگان نبود. مقالات و مطالعات نیچر تنها در جهت تغییر صورت مسئله گام برمی دارند تا از اتهامات به دور باشند. مقصردانستن مجلات در بروز این مشکل، تنها در تفکرات دانشمندان به چشم می خورد اما تا زمانی که شواهد علمی دراین باره به صورت آنلاین پخش نشود و مجلات نقش نهادهای ارائه دهنده خدمات خوب برای عموم مردم را بازی کنند، ابعاد این مسئله روشن نخواهد شد. هیچ بستری برای صحبت کردن پیرامون چاپ مقاله یا نابودی فرهنگ آکادمیک به جز مجلات وجود ندارد و این مجلات مانند نیچر هوشمندانه این بستر را فراهم کرده اند و خود را نیز تصمیم گیرنده و مجری قرار داده اند که هیچ اتهامی به آنها وارد نشود. مانند یک دولت استبدادی که قصد دارد خود را دولتی دموکرات نشان دهد. آنها مقالات مختلفی را منتشر می کنند تا نشان دهند که نگران بروز این مشکلات هستند اما جالب اینجاست که مقالات دانشجویانی را که صدای اعتراضشان مشکلی برای مجله ایجاد نمی کند، منتشر می کنند و به همین دلیل مقاله های اعتراضی در مجلات معتبر قابل چاپ نیست.
ناشران و مجلات متهمان اصلی در بحران سلامت روان در محیط های آکادمیک هستند و در حقیقت باید دانشمندان برای تشکیل نهادهای بین دولتی جهت تعیین چگونگی سیستم انتشار علمی و کاهش اثرات منافع اقتصادی مجلات، گام بردارند؛ زیرا درحال حاضر مجلات حاشیه سود خود را بر نیازهای دانشمندان ترجیح می دهند. این موضوع سبب می شود تا در نهایت بحران سلامت روان در جوانان دانشگاهی متوقف شود و همچنین به آنها کمک می کند تا از تحقیقات علمی لذت ببرند و لبخند بر لب به سرزمین ناشناخته ها سفر کنند.
منبع: www.zmescience.com